تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:رمان قرار نبود, | 17:13 | نویسنده : eli

صدای آهنگ آنشرلی بلند شد. سرم داشت منفجر می شد. دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم. صدا لحظه به لحظه داشت بلند تر می شد و من لحظه به لحظه عصبی تر می شدم

برای مشاهده به ادامه مطلب بروید....



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, | 11:5 | نویسنده : eli

خلاصه:ماجرای یه دختر و پسر که با هم تو یه بوتیک کار می کنن یه پسر پولدار و مغرور با یه دختر عادی از یه خونواده ی عادی ولی زبونی دراز....


رمان فقط من فقط تو

 

 



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

گور